تا کي به نماز آيات بنشينيم کسوفت را؟

posted by Mehran| |



از تمام رمز و راز عشق
از اين سه حرف
از اين سه حرف ميان‌تهي
چيزي سرم نمي‌شود
دلم که مي‌شود!

posted by Mehran| |





مهتاب:

به همه چی بخند! اگه ناراحتی به زور بخند!
اینم یادت باشه که خنده مال آدماییه که بیشتر از یه غصه دارن و پس نمیتونن گریه کنن، یعنی دقیقا خود تو!

posted by Mehran| |





چيزکي براي همه کليدها (عليرضا - دفتر سپيد) (نقل از CARPE DIEM )


من کامپيوتري ام. دقيق تر بگویم شغلم برنامه سازی کامپیوترست و این یعنی که با هر کلیدی بر روی این صفحه سالهاست که رفیقم. کیبورد من یکی ازان کیبوردهای میکرو سوییچی عهد بوق است که اگر شب باشد و تایپ کنی آسایش خانه ای را بهم میزند بسکه سر و صدا میکند. اما به آن خو کرده ام. این کیبوردهای کربنی جدید را نمیفهمم. اینها هویت هر کلیدی را ازان سلب کرده اند. خوب راستش با این کی بورد من دیگر هر کلیدی صدای خودش را دارد که گوشم به آن آشناست. یعنی حضورشان را حس میکنم. ازان منهای سمت راست بگیر تا ESC سمت چپ. بعضی ها رفیق ترند اما. مثلا همین کلید Enter رفیق فابریک من است. خوب باید برنامه ای نوشته باشید تا بدانید این Enter چه خداییست. هر بار که آن را میزنی یعنی که پرونده یک خط بسته شد. یعنی نیمچه اطمینانی که از صحت گام قبلی یافته ای، یعنی که دورخیزکی برای گام بعدی. Space اما حکایت دیگریست ، مکثی ست که نباشد هیچ کلمه ای معنی نمیدهد. Space زنجره کی بورد است که اگر نبود شاید زندگی چیزی کم نمیداشت اما هیچ برنامه ای ترجمه نمیشد. خلا و پوچی هیچ که نداشته باشند مرز معنایند ، تاملی برای کامپایلرها تا فاصله بین کلید واژه ها را دریابند. عین کلام روزمره. سکوتی که وقتی تقطیع شود در بین جملات، اینهمه صدا را معنی میبخشد...

Insert را اما دوست ندارم. بی رحم است. واژگان را له میکند. معنی ندارد آدم کلام گفته شده را له کند و بر جایش چیز دیگری بنشاند . هرچند شاید اگر من کلمه بودم، میدادم کنار کلید Insert هر کی بوردی بنویسند : اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست! و ESC کلید بزدل هاست. فرار دائم از خطایی محتمل، ESC رد عمل انجام شده نیست نفی جاودان هر عملیست در آینده...


بگذرم ازین پراکنده گویی و اظهار شیفتگی ام به اشیاء و برسم به UNDO . UNDO کلید نیست. به تعبیر ما ، ماکروست. ترکیبی از چندین عملیات پایه، نیازمند اندکی حافظه و الخ. واقعیت اینکه UNDO یک ظاهر سازیست، یک حقه نرم افزاری . و خلقت هیچ که نداشته باشد صراحت را دارد. پس نرم افزار و حقه را در آن جایی نیست.

اینست که زندگی را باید تنها "رفت". گام در هر راهی که مینهی گام پیشینت خاطره اطمینانی ست بر پلی فرو ریخته، نفی رویای بازگشت. ایمان دارم که اگر یک و فقط یک امکان بازگشت می بود ، هیچ شجاعتی، هیچ دل به دریا زدنی، هیچ ایثاری، و هیچ ایمانی ارزش واگو نمی یافت. کدامیک ازینها را سراغ دارید که بتوان پذیرفتشان اگر تنها ذره ای شائبه بازگشت در دل خود بپرورند.

و حاصل اینهمه روده درازی اینکه شاید اطمینانی در گامهایم نباشد اما بی شک ایمانی در نگاهم بوده است که تمامی لحظاتم را ارزش زیستن بخشیده ست و اینهمه بی تمنای بازگشت است، حتی برای کوچه ای کوتاه در میان اینهمه راههای هرروزه...

posted by Mehran| |





Usually the dumbest professor teaches the courses related to INTELLIGENCE. What a good department we have :)

posted by Mehran| |





چقده دلم برای این خانوم کوچولو و اردکش تنگ شده بود . همین چند شب ÷یش خوابش را دیده بودم تعبیر شد کی گفته خواب زن چپه ؟

posted by ريحان| |





قصه بی سر و سامانی من
باد با برگ درختان می گفت.
باد با من می گفت :
"چه تهيدستی ، مرد!
ابر باور می کرد

posted by Mehran| |